کرم چی

محمد حجارزاده
baran_hajjar@yahoo.com


صدای ماشین دستی موچین مرا سالها به عقب برد . وقتی که مدیر دبستان می گفت شنبه باید سرتان کچل باشد ،رد خور نداشت . حق هم داشت . آن وقتها تک و توکی حمام توی خانه داشتند و بقیه باید می رفتند حمام بیرون آن هم حمام هایی که آب خزینه هایش چند هفته یکبار عوض می شد و به همین دلیل ،مخصوصاٌ بچه ها دیر به دیر موهایشان رنگ آب و تمیزی را می دید . خلاصه که کثافت از سر و رویمان بالا می رفت و شپش لای موهای سرمان خانه می کرد .
رفتم حمام تا سرم را کچل کنم . جای تعجب نیست آخر کًرم چی که هیچ وقت نسبت بین هیکل گنده اش و چی آخر اسمش را نفهمیدم هم حمامی بود و هم سلمانی . هنوز نگفته که چرا آمده ام ، انگار که علم غیب داشته باشد چهار پایه ای آورد و توی سر بینه که حالا رخت کن می گوییم ، مرا نشاند روی آن و یک لنگ را که قرمزیش حالا صورتی شده بود و شاید قبلاٌ کسی به ماتحتش می پیچیده ، دور گردنم گرفت . بعد عرق چین روی سرش را برداشت و دستی به کله تاس خود کشید و سرم را ورانداز کرد . چند بار دور من چرخی زد ، بعد از کشوی میز چوبی که پایه هایش لق می زد ماشین دستی موچینش را آورد . چند بار لپ هایش را از هوا پر کرد و همه اش را به دنده های موچین فوت کرد ؛ به طوری که من فکر کردم حالا تمام هوای آنجا تمام می شود و خفه می شوم . با همان لنگی که دور گردنم بسته بود ، موهایی که معلوم بود از تراشیدن سر قبلی بر روی آن باقی مانده، پاک کرد و با دست چپش سرم را گرفت و با دست دیگرش ماشین موچین را . گفت : « هول نکن ... بسم الله ... رفتیم » انگار شوفر بود ! اولین قسمت از موهایم را که چید و خواست بریزد روی لنگ ، صورتم از درد در هم کشیده شد . ماشین دستی اش قدیمی بود - به قول خودش ارثیه فامیلی است - و به آن روغن هم نمی زد برای همین موهایم لای دنده هایش گیر می کرد و کرم چی هم بدون توجه یکهو موچین را از روی کله ام بر می داشت . تازه فهمیدم که چرا با دست دیگرش سرم را محکم نگه داشته ،شاید می ترسید که یک وقت به جای مو ، کله ام از جا کنده شود . حالا از من درد کشیدن و از او یکریز حرف زدن : « اِ ... تو نوه حسن سنگ تراشی ! ... من تا حالا کلی سر تراشیدم از بچه تا پیر . همین غفار گولی که عکسش روی دیوار روبرو ، من سرشو تراشیدم ... » زیر چشمی به دیوار روبرو نگاه کردم اعلامیه فوت غفار بود ولی سرش توی عکس که مویی نداشت .طاس ِطاس . خدا خدا می کردم که چند لحظه دست از کار بکشه تا بتونم این درد را تحمل کنم
- سفیدآب
انگار دعایم مستجاب شد. رفت تا به مشتری که سفیدآب می خواست برسد . من فکر فرار در سر داشتم ، ولی نمی شد آخر نصفه کله ام کچل و نصف دیگه مودار . دستهاش که سفیدآبی شده بود را با گوشه لنگی که به گردنم بسته بود پاک کرد0 تا من آمدم به خودم بیایم دوباره شروع شد . « هول نکن ... بسم الله ... رفتیم » بغض کرده بودم به خودم فشار می آوردم که مبادا گریه ام بگیرد اما یکبار آنچنان موهایم را کشید که انگار اشکهای چشمهام هم به همراهش کشیده شد بیرون . کار از کار گذشته بود و حالا صورتم خیس اشک بود . فقط توانسته بودم صدای گریه ام را خفه کنم . کرم چی اصلاً متوجه نشد یکریز حرف می زد : « خوبی من این ِکه سلمونی و حمومی را با هم دارم برای همین همه وسایلم تمیز تمیزه ... خب دیگه تموم شد » چند بار دستی روی سرم کشید و موهای سرم را فوت کرد . دورم چرخی زد بعد به قول خودش آینه ای جلوی رویم گرفت . آینه ای شکسته که تازه بیشتر جیوه هایش ریخته بود و به جای سر من ، سنگ پاهایی که گوشه دیوار روبرو ریخته بود خودنمایی می کرد .
- به به ... گل پسر قند عسل ... مقبول شدی
اشکهایم هنوز به حالم گریه می کرد دستی به کمرش گرفت و انگار که به اثر هنریش نگاه بکند رو به من گفت : « بدو رخت و لباس بیار و توی حموم خودتو بشور ... بدو تا یه کیسه حسابی بهت بکشم » تا این را گفت ، با عجله پول درد کشیدن هایم را دادم و در حالی که گریه امانم را بریده بود از حمام زدم بیرون و با صدای بلند تا خانه زار زدم .
- آقا ... آقا ...
صدای مرد آرایشگر بود .
- تموم شد
نفهمیده بودم
- چرا اشک می ریزی !؟
صورتم خیس اشک شده بود . گفتم : « چیزی نیست » خودم را در آینه نگاه کردم کچل شده بودم مثل دوازده سال ِپیش . وقتی از مغازه می آمدم بیرون آرایشگر پرسید : « آخرش نگفتی چرا تو جوون به این خوش تیپی نذاشتی موهات را مثل مد روز بچینم بابا تو باید حالا حالاها به خودت برسی .
گفتم : « به خاطر همون اشکهایی که دیدی »
 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

31582< 5


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي